قلعه دختر کوهبنان


قلعه دختر کوهبنان
قلعه هایی که امروزه با نام دختر شناخته می شوند در سراسر ایران وجود دارند و به عنوان یکی از آثار تاریخی به شمار می روند. دلیل نام گذاری آنها به این نام غیر قابل دسترس و بکر بودن آنهاست. دلیل دیگری نیز برای نام گذاری این قلعه ها وجود دارد که منسوب بودن قلعه به آناهیتا است. گفته می شود قلعه دخترها یادگاری از معابد آناهیتا یا آناهید، ایزدبانوی آب در ایران باستان اند و لفظ دختر در نام این قلعه ها به این ایزد بانو اشاره دارد. البته این دلایل را نمی توان به طور دقیق رد و یا قبول کرد. یکی از این قلعه های قدیمی در شهر کوهبنان قرار دارد که از دوران ساسانیان در این شهر به جای مانده است.
این قلعه بالای کوه خانقاه و تخت امیر قرار دارد و در اطراف آن پارکی ساخته شده است. در مورد این قلعه، مانند بسیاری دیگر از قلعه های دختر، در بین اهالی راویاتی وجود دارد که به زندگی دختری در قلعه اشاره دارد که مطمئناً این قضیه صحیح نیست و تنها به افسانه شباهت دارد. این قلعه در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶ با شماره ۲۱۴۸۴ به عنوان یکی از آثار ملی ایران در این لیست به ثبت رسیده است.
معماری قلعه دختر کوهبنان
در معماری قلعه ها چیزی که بسیار مورد توجه و پر رنگ است برج و باروی قلعه محسوب می شود. از آنجایی که اکثر قلعه ها را برای حفاظت می ساختند، در اطراف آنها برج و بارویی ایجاد می کردند که جهت نگهبانی از آنها استفاده می شد. قلعه دختر کوهبنان دارای پلانی مثلثی شکل و مساحتی برابر با ۹۰۰ متر مربع است و در اطراف آن چهار برج ساخته بودند که اکنون تنها یکی از این چهار برج باقی مانده است و دیده می شود. این برج های نگهبانی به صورت مدور ساخته شده اند. در ساخت این بنا سنگ، خاک و گچ استفاده کرده اند که سبب بالا رفتن استحکام این بنا شده است.
قلعه دختر و کوه خانقاه
روایت مردمی از وجهتسمیهی این قلعه چنین است که: در روزگار کهن، زنی حاکم کوهبنان بوده سخت ظالم، وی زنهای حامله را وادار میکرده که خشت و گل و آب برای ساختن قلعه به بالای کوه ببرند، یک روز که خود سوار بر اسب مشغول بازی با ترنج بوده و ترنج را بالا و پایین میانداخته، برای گرفتن ترنج از روی اسب پرت میشود و کشته میشود؛ وی را همانجا به خاک میسپارند. در حوالی این قلعه بر فراز کوه در شهر کوهبنان امامزادهای به نام بیبی عصمت وجود دارد که به واسطهی شفای زنی در سال 1342 خورشیدی در میان مردمان شهره است.
نمای داخلی قلعه دختر کوهبنان
میدانیم ایرانیان باستان الهه آناهيتا را فرشته موكل بر آب، باران، فرواني، بركت، باروي، زناشويي، عشق، مادري، زايش و پيروزي نيز ميدانستند و نامهاي ديگر او آناهيد، آناهيت و ناهيد ميباشد ايرانيان به نام اين الهه عبادت گاه ميساختند. آناهيتا همان فرشته آب است كه در اوستا مورد ستايش قرار گرفته و پرستش از او در ميان ايرانيان از زمان اردشير دوم هخامنشی رواج بيشتري يافت. الهه آناهيتا در آبان يشت چنين وصف شده است: زن جوان، خوش اندام، بلند بالا، برومند، زيبا چهره، آزاده، نيكو سرشت. معابد این ایزد بانو در کنار معابد ایزد مهر برپا میگشت و احتمالا در دورانی در یک معبد هر ایزد را ستایش میکردند زین رو تفکیک معبد مهر از معبد ناهید دشوار و تا حدودی ناشندنی است، اما آن چیزی که مسلم میباشد آن است که معابد آناهید در کنار سه عنصر طبیعی یعنی کوه، درخت و چشمه برپا میگشت که به مرور زمان احتمالا اثرات درخت کهنسال یا چشمه ممکن است از میان برود اما کوه دشوار تر است اما چرا کوه!؟
یکی از عناصر طبیعی مقدس در ایرانباستان کوه بوده است! نزد ایرانیان باستان کوه به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمهی آبها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن واسطه پیوند دهندهی انسان و خدا بود. مطابق اساطیر ایرانی، اهورامزدا در سومین مرحلهی آفرینش، زمین را آفرید و کوهها در آغاز هزارهی هفتم آفرینش خلق شدند.. کمتر واقعهای در تاریخ داستانی ایرانیان هست که بَرِ کوهی یا در کنار آبی رخ نداده باشد. جایگاه خدا بودن کوه، باوری عام و قدیم است؛ زردشت در سی سالگی به بالای کوه اشیدرنه که برخی محققان آن را سبلان میدانند رفته به دور از هیاهوی مردم به ریاضت و گوشهگیری و غور در اسرار طبیعت و راز و نیاز با خدای بزرگ مشغول شد.
علاوه بر این در تفکر اسطورهای ایرانیان، کوه زاییده و زاینده و بالیده و بالنده و جاندار و اندیشمند و زایندهی رودها بوده است. بزرگان اساطیری ایرانزمین هرگاه در ایران نابسامانی و فساد میشد به کوه و مکان پر رمز و راز آن روی مینهادند؛ مطابق شاهنامهی فردوسی مادر فریدون از هراس سربازان دربار ضحاک کودک را به نزد دانای دینی در البرز کوه مینهد؛ هنگامی که در دوران زال ایرانزمین را تباهی و فساد و نابسامانی فرا میگیرد این کیفیت معنوی کوه است که زال را برای سامان بخشیدن به حیات سیاسی و اجتماعی ایران متوجه البرز میسازد و رستم را به طلب کیقباد به البرز کوه میفرستد.
با توجه به دادههای بالا حضور قلعهای به نام دختر بیشک مرتبط به ایزد بانوی آناهید است که بر فراز کوهی جای گرفته اگر پردههای داستانی اولیه از وجه تسمیهی مردمی برای این قلعه برداشته شود، احتمالا بر بالای این کوه معبد و مجسمهای از آناهیتا بوده (به مانند آنچه از سنگنگارهی آناهیتا و نرسی در نقش رستم موجود است) و حلقه و گوی در دست او شبیه به ترنج بوده و این افسانه گویی اطراف آن گوی ساخته و پرداخته شده باشد و وجود یک مکان مقدس زنانه [امامزادهای که زنان را شفا میدهد دگردیسی آئینهای کهن ایرانباستان در اسلام است] در نزدیکی آن دلیل بر تقدس تاریخی آن منطقه است؛ اما علت آنکه در داستان مردمی چرا آن زن به حاکمی ستمگر تشبیه شده است باید بازگردد به دوران توسعهی دین زردشتی و انزوای ناهید پرستی.